پخش سریال مختارنامه در سیمای جمهوری اسلامی، سوالات متعددی را در اذهان مخاطبان این مجموعه در خصوص محمد حنفیه به عنوان فرزند حضرت علی (ع) به وجود آورده است.
آیت الله مکارم شمهای از ابعاد شخصیتی فرزند حضرت امیر (ع) را تبیین کرد که در پی میآید:
«او یکى از فرزندان رشید امیرمومنان على (ع) است و «حنفیه» لقب مادر اوست و اسمش «خوله» دختر یکى از مردان با شخصیت طایفه «بنىحنیفه» است که در یکى از جنگهاى اسلامى اسیر شد و مىخواستند او را بفروشند. على (ع) او را آزاد کرد و به همسرى خود درآورد. محمد حنفیه شجاعت را از على (ع) به ارث برده بود و مىگویند گاهى زرههاى محکم را با دست پاره مىکرد و به همین دلیل امام (ع) در جنگ «جمل» پرچم را به دست او سپرد و در جنگ «صفین» جناح چپ سپاه على (ع) به دست او و «محمدبن ابىبکر» و «هاشم مرقال» بود.
او نسبت به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بسیار متواضع بود و فرزندان علی(ع) از حضرت فاطمه (س) را بسیار احترام میگذارد. روزی به او گفتند علی (ع) تو را به میدانهای خطرناک میفرستد ولی از فرستادن حسن (ع) و حسین (ع) خودداری میکند، در حالی که آنها هم برادر تواند! او در جواب میگوید: حسن (ع) و حسین (ع) همچون چشمان او هستند و من همچون بازوان او و انسان بهوسیله بازوانش از چشمش دفاع میکند.
بعضى «محمدبنحنفیه» را متهم مىکنند که او بعد از امام حسین (ع) دعوى امامت داشت و یا حتى دعوى مهدویت! ولى مرحوم «شیخ مفید» در این زمینه سخن روشنى دارد. مىگوید: «محمد حنفیه» هرگز ادعاى امامت نکرد و کسى را به سوى خود فرا نخواند بلکه دیگران چنین نسبتهایى به او دادهاند و مدعى امامت و یا مهدویت او بودهاند و طایفه «کیسانیه» جزو چنین مدعیانى محسوب مىشوند.
«محمد حنفیه» در سال 81 هجرى در سن 65 سالگى دارفانى را وداع گفت. درباره محل دفن او اختلاف است، بعضى مىگویند در «طائف» بدرود حیات گفت و در همانجا دفن شد و بعضى مىگویند در «بقیع» به خاک سپرده شد و گاه محل وفات او را کوه «رَضْوى» در نزدیکى مدینه دانسته اند.[1]
یکى از نشانههاى جلالت مقام او این است که امام حسین (ع) هنگامى که مىخواست از مدینه به سوى مکه حرکت کند او را وصى و نماینده خود در مدینه قرار داد تا اخبار آنجا را به او برساند و وصیتنامه معروف خود را که در مقاتل آمده، به او سپرد. [2]
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1. رجال «مامقانى»، «سفینهالبحار» و «مفتاحالسعاده» و «شرح ابن ابىالحدید».
2. پیام امام علی (ع)، جلد1، ص 493.
/
یک بار زمان شاه وارد یک مشروب فروشی شدم، با همین عبا و عمامه! دیدم سر تمام میزها مشروب است، یک عدهای مشغول نوشیدن و یک عدهای مست هستند و یک عدّه تازه نشستهاند.
من که وارد شدم صاحب کافه گفت: آقا اشتباه آمدهاید! گفتم: نه برادر، اشتباه نیامدهام، آدرس گرفتم و درست آمدم، مگر اینجا فلان کافه نیست؟
گفت : چرا ! گفتم: پس من درست آمدم. گفت: فرمایشی دارید؟ گفتم:ادامه مطلب ...
بسم الله الرحمن الرحیم
فضایل حضرت علی اکبر(علیه السلام)
بعضی افرادبرروی بیوگرافی شخصیتهابسیارمانور می دهند. مابه این مسائل چندان اهمیت نمی دهیم. مثلا در مورد امام سجاد(ع) می گویند زن ایشان ایرانی بوده؛ اما اولا اختلاف روایت است. شهید مطهری این مسئله راتایید نمی کنند ودکترجعفرشهیدی درکتاب زندگانی امام سجاد(ع) دلایلی بررداین مسئله راآورده است.
درموردزندگانی حضرت علی اکبر(ع) نیزاختلاف است مثلا سن ایشان را برخی زیر20سال وبرخی 25 یا 27 یا 29 سال نوشته اندوبرخی گفته اند نام مادر ایشان آمنه است وبرخی گفته اند شهربانو و برخی گفته اند لیلا
است.
مهم فضایل اخلاقی و روحی ایشان است
شمایل حضرت علی اکبر:
ایشان چهره ای نورانی وپیشانی پهن داشتند که موهای ایشان ازروی نرمه ای گوش بیشترنبوده این خصوصیات ظاهری ایشان است که خصوصیات ظاهری برای ما نسبت به خصوصیات اخلاقی ازدرجه اهمیت کمتری برخورداراست . .
ادامه مطلب ...
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان حضرت علی علیه السلام و ابلیس ملعون
ادامه مطلب ...
بسم الله الرحمن الرحیم
سالهاست آب روانی در زیر حرم مطهر حضرت عباس(س) جاریست
شاید شنیدید که میگن آدم ها رو در دقایق حساس و سخت ترین شرایط میشه شناخت - در این شرایط آدم جبور انتخاب کنه گاهی بین خوب و خوب تر گاهی خوب و بد گاهی بد و بدتر - گاهی هم شرایط با اینکه که حساس هست وجدان آدم هست که باید انتخاب کنه با اینکه فرقی نمیکنه انتخابش چی هست در هر صورت برنده هست اما این برنده بودن میتونه رنگ و بوی دیگه و ابدیتی هم بگیره .
مثل چی مثل حضرت ابوالفضل با اینکه رفته بود آب بیاره و مشک رو هم پر کرده بود میتونست از آب بخوره و کسی هم بهش نمیگفت چرا آب خوردی و کسی هم نبود که چیزی ببینه و یا دلش آب بخواد اما از آبی که تو دستاش بود به خاطر خدا گذشت و نخورد چون یاران ودوستانش تشنه بودند و با خدا معامله ای کرد که خدا هم پاداشی داد بس بزرگ که نام ابوالفضل العباس تا قیامت قیامت به عنوان جوانمرد جانباز و باب الحوائج مانده و خواهد ماند . کسی که اسطوره ای شد برای دلاور مردانی که شاید هیچوقت حتی جنازه و استخوان هاشون پیدا نشد و شاید پودر شدند زیر خمپاره ها و پاتک ها و موشک ها و شاید تو قبره های بی نشون مدفونند. جایی که راهی باز شد به سر در کربلا که یکسره از اون جا برن پیش کی پیش کسایی که اسطوره هاشون بودند کسایی که فقط آرزوی دیدن قبرشون و خاک پاشون و داشتند تا سرمه چشمشون کنند اما چی حالا ملکوتی شدندو همسایشون .
کسایی هم هستند که هنوز پروتز نکردند نه اینکه لیاقت ندارند خوب هم دارند مگه نه 30 سال میشه بشینی رو یه ولپر - ولچر چیه روی یه تخت که خیلی سالم باشی از کمر به بالا سالمند و میتونند دست ها و سرشون و تکون بدند و حرف بزنند بعضی ها هم فقط سرشون و میتونند تکون بدند .
به خدا سخته یه جاییمون زخم میش تا 1 هفته درد میکنه - مریض میشیم 1 هفته از کارو زندگی میافتیم . اینا چی زندگیشون و دادند دست و پاشون و . برایمن و تو ماها و دیگران .
اونوقت یک سری نه اینکه سراغشون نمیرند تا شاید یه دل داری و امید بدند به اونا و بگند به یادتونیم شما نبودید معلوم نبود چه بلایی سر ما اومده بود زخماشون و که بر نمیدارند زخمی رو زخماشون میزارند و میخواند چیزایی رو که برای به دست آوردنشون از خودشون گذشتند تا بدستشون آوردند و یه شبه به باد بدند .
بگذریم . حرف و درد زیاده . ما که کاری نمیتونیم براشون بکنیم لا اقل حرف که میتونیم بزنیم بزارید همین حرف رو هم بزنیم که فردای قیامت نگنئ لا اقل زبونی هم که شده خشک وخالی یه یاد و دفاعی و سراغی از ما نگرفتید .
ما به خاطر شما اینطور شدیم و شما .... /
روز جانباز وبه همه جانبازان و از خود گذشتگان در راه میهن و خصوصا اسلام تبریک عرض میکنم.
یادتونه گفتم که حضرت ابوالفضل آب رو نخورد و ریختش . اما حالا آب هست که دنبال حضرت ابوالفضل اومده و در بدر معشوقش شده .
درست شنیدید آبی که حالا راهش رو زیر قبر این قمر بنی هاشم پیدا کرده و باعث شفای خیلی ها هم شده . . . .
توضیح و عکس های بیشتر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
خون با حرمله چه خواهد کرد
ادامه مطلب ...
بسم الله الرحمن الرحیم
ماجرای دختر فراری و دوران طلبگی آیت الله "میرداماد"
شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.
دختر پرسید: شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر
کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا
خارج شده بود در گوشهای از اتاق خوابید.
صبح که دختر از خواب بیدار شد . . .
سلام
آقای بهجت : اگر یک وقت با برادران اهل تسنّن ارتباط پیدا کردید این جوری بحث کنید
چند روز پیش دومین سالگرد ارتحال آقای بهجت (به قول خودشون العبد ) بود . یک سری گلچینی از رهنمودها و توصیه های اخلاقی حضرت آیت الله بهجت است که از منابع مختلف انتخاب شده است.
از همه مهم تر من داشتم متن یکی از مصاحبه های شاگردان و دوستان آقای بهجت ور میخوندم ایشان در مورد رابطه سنی وشیعه و بحث هایی که میشه تا دو طرف به هم ثابت کنند کدوم درسته مطلبی را بیان نموده بودند و از بحث های الکی بر حذر داشته بودند و با بیان این مطلب از طرف ما (شیعیان ) اگه فردی واقعا عادل باشه و دلیل و منطق و فبول داشته باشه باید قبول کنه که شیعه حق هست و بهتر هست که شیعه را قبول نموده و به شیعه تشرف بیاورند که در غیر این صورت هم خود ففرد مختار هست اما حقانیت شیعه ثابت میشه . (مکن موندم اجنه و جنیان سنی ندارند به هیچ وجه - یعنی مومنین و مسلمانانشون فقط شیعه هستندو سنی ندارند یعنی یا شیعه هستند و مسلمان ویا جزو گروه های دیگه و در دین اسلامی که جن ها دارند سنی مکتبی و ... وحود ندارد - دلیلش رو در همین حد بسنده میکنه که عالم ربانی که استاد آقایان خمینی و بهجت و جمع زیادی از علما .... بودند در جایی فرمودند جن ها سنی ندارند زیرا تا زمانی که آقای قاضی رحمة الله علیه زنده بودند جن هایی وجود داشتند که در قدیر خم بوده اند و برای همین سنی مکتب و یا هیچ مکتب دیگری وجود ندارد در بین اجنه که جزو و شاخه اسلام باشد به غیر از اجنه ... )
حالا راه حل ساده گفت گو و قانع کردن اهل تسنن و گلچینی از رهنمودها و توصیه های اخلاقی حضرت آیت الله بهجت در ادامه مطلب ...
عالمی که در 27 سالگی مجتهد شد+کرامات آقای قاضی
آیتالله بهجت میگوید: شب قبل از وفات آقای قاضى، کسی خواب دیده بود که تابوتی را میبرند که رویش نوشته شده بود: «توفی ولیالله» (ولی خدا وفات کرد)؛ فردا دیدند آقای قاضی وفات کرده است.
امروز سالروز وفات آیتالله میرزا سیدعلی آقا قاضی، از عرفای بزرگ جهان تشیع است.
علامه میرزا علی آقا قاضی از بزرگترین عرفای جهان تشیع و استاد بسیاری از عارفان و سالکان در سالهای اخیر است.
وی در سیزدهم ذی الحجه سال 1285 هجری قمری در تبریز متولد شد، پدرش سید
حسین قاضی، انسانی وارسته و از شاگردان برجسته آیتالله میرزا محمد حسن
شیرازی بود و از او اجازه اجتهاد داشت.
اجداد آقای قاضی تا چهارده جد، همگی از علمای بزرگ بودند. سید علی آقا
قاضی از
سلام
من عادت ندارم بدون تحقیق هر چند اندک درباره چیزی قضاوت کنم و یا تعریف کنم .حداقل در مورد کسی که خیلی در موردش حرف میزنند ..
من آقای بهجت و ندیدم ودقیق نمیشناسمشون و نمیدونم آیا کراماتی داشته اند و یا خیر . و خیلی چیزهای دیگه که درباره ایشان میگویند درست هست یا نه . ولی این و میدونم که هر کسی چیزی را واقعا و از ته دل بخواد و انحام بده بهش میرسه چه تو کار خوب و چه تو کار بد .
من تیتر و کرامات آقای بهجت نامیدم ولی شما اگه به هر دلیلی این تیترو قبول ندارید این مطلب را به عنوان زندگی نامه و چیزهایی که در مورد یک روحانی معروف می گویند بخوانید . تقریبا مفصل هست
با تشکر . م.ایران
ولادت:
آیت
الله العظمی محمد بهجت فومنی در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانواده ای دیندار
و تقوا پیشه، در شهر مذهبی فومن واقع دراستان گیلان، چشم به جهان گشود.
هنوز 16ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکی
طعم تلخ یتیمی را چشید.
درباره نام آیت الله بهجت خاطره ای شیرین از یکی از نزدیکان آقا نقل شده است که ذکرآن در اینجا جالب مینماید، و آن اینکه:
::پدر
آیت الله بهجت در سن 16-17 سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری میافتد
وحالش بد می شود به گونه ای که امید زنده ماندن او از بین می رود وی می
گفت: در آن حال ناگهان صدایی شنیدم که گفت:
« با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمد تقی است. »
تا
اینکه با آن حالت خوابش می برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان می
کند وی از دنیا رفته، اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار می شود
و حالش رو به بهبودی می رود و بالاخره کاملاً شفا می یابد.
چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می گیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملاً از یاد می برد.
بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی می گذارد، فرزند
دومی دختر بوده، وقتی فرزند سومین را خدا به او می دهد، اسمش را « محمد
حسین» می گذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می کند
به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود می افتد، و وی را « محمد
تقی » نام می نهد، ولی وی در کودکی در حوض آب می افتد و از دنیا می رود،
(متن کامل در ادامه مطلب)
ادامه مطلب ...