تنها یک صدا می ماند و آن صدای حق هست یا حق

این سایت در مورد 14 معصوم و مسائل دینی ودر مورد دشمنی های پشت پرده وگروه های مخفی مثل فراماسونی و بیلدربرگ- شیطان و مطالب جالب و دانلود سخنرانی

تنها یک صدا می ماند و آن صدای حق هست یا حق

این سایت در مورد 14 معصوم و مسائل دینی ودر مورد دشمنی های پشت پرده وگروه های مخفی مثل فراماسونی و بیلدربرگ- شیطان و مطالب جالب و دانلود سخنرانی

40 "سری" که در بازار تهران از تن جدا شد

40 "سری" که در بازار تهران از تن جدا شد

امامزاده چهلتنان

خبر حرکت 40 امامزاده از فرزندان و نوادگان امام موسی‌کاظم(ع) بسوی ایران به مأمون می‌رسد و او به "سیاهپوش سمنانی "دستور قتل این 40 امامزاده را می‌دهد؛ در یک شب این 40 تن به‌صورت دسته‌جمعی سر از بدن مطهرشان جدا می‌شود و بدن‌های بی‌سرشان به درون چاهی در محل فعلی بازار تهران انداخته می‌شود.

حدود یک ماه پیش بود که برای پوشش خبری مراسم پرده‌برداری از ضریح جدید "امامزاده چهلتنان(ع) " بازار تهران دعوت شدیم؛ در ابتدا اسم امامزاده چهلتنان هم برایمان غریب و به گوشمان هم نرسیده بود و هیچ اطلاعاتی از این امامزاده نداشتیم.

روز ولادت امام رضا‌(ع) ـ 11 ذی‌القعده ـ ساعت 9 صبح راهی بازار تهران شدیم، از خیابان 15 خرداد و از پله‌های "نوروزخان " خود را به داخل بازار رساندیم؛ راسته لوازم‌التحریر‌فروشان و بوی دفتر و مداد بود که فضای این راسته از بازار را پر کرده بود. در همان حین عبور از این گذر، نیم‌نگاهی هم به داخل مغازه‌هایی که پر از انواع لوازم‌التحریرهای رنگارنگ بود، می‌انداختیم و برای لحظاتی خود را در فضای کودکی و هیاهوی مدرسه ... که یکدفعه با صدای یکی از گاریچی‌های بازار که چرخ‌دستی بزرگی را هل می‌داد و فریاد «آقا مواظب باش!» رشته خیالمان پاره می‌شود. چند دقیقه‌ای در این گذر به سمت پایین بازار جایی که به "چارسوق بزرگ " معروف است، ادامه مسیر می‌دهیم.

از یکی از کسبه آدرس چهارسوق بزرگ را می‌پرسیم و او با دست به سمت جنوب بازار اشاره می‌کند؛ سرانجام به چهارسوق بزرگ می‌رسیم و چند سطری از تابلویی که برای معرفی بنای چهارسوق نصب شده را می‌خوانیم و متوجه ساخت این بنا در زمان صفویه می‌شویم اما ظاهراً هنوز تا "راسته بازار چهلتنان " راه زیادی مانده و ما اطلاعی از محل امامزاده چهلتنان نداریم، از یکی دیگری از کسبه که سن‌و‌سالی از او گذشته و با عینک ته‌استکانی خود داخل حجره‌اش در حال گپ با یکی از دوستانش است، می‌پرسیم راسته بازار چهلتنان کجاست؟ می‌گوید «همین دست چپ چارسوق بزرگ را ادامه می‌دهی تا به راسته بازار چهلتنان برسید» از این فرصت استفاده می‌کنیم و دوباره سؤال می‌کنیم، امامزاده چهلتنان هم همانجاست؟ پاسخ می‌دهد«‌آره؛ همانجاست، امامزاده چهلتنان(ع) نرسیده به کوچه غریبون است.»

به مسیر ادامه می‌دهیم و در این مسیر هر از چند قدمی بوی خاص همان راسته بازار به مشام می‌رسد، از جلوی حجره‌های عطاری که می‌گذریم، بوی ادویه‌‌جات است که همه شامه را پر می‌کنه و در این هیاهوی بازار، در ذهن سؤالاتی در خصوص امامزاده چهلتنان نقش می‌بندد: امامزاده چهلتنان کیست؟ چرا به این امامزاده چهلتنان می‌گویند؟ و ... اما شلوغی و هیاهوی بازار، رشته افکار را پاره می‌کند و اجازه تمرکز بر این سؤالات را نمی‌دهد.

دیگر چیزی نمانده که از این همه شلوغی بازار عاصی شویم و از طرفی به خاطر قدم‌های تند و با عجله‌ای که برداشته‌ایم، بدن خیس عرق است.

اما یک‌دفعه در سمت راست خود به یک درب کوچک سبزرنگ می‌رسیم با تابلویی در بالای آن که روی آن حک شده: «امامزاده چهلتنان‌(ع)»؛ ظاهراً به مقصد رسیده‌ایم، آهسته از این درب کوچک امامزاده وارد یک صحن کوچک چند‌در‌چند می‌شویم که با 3 پله به داخل صحن امامزاده چهلتنان(ع) وارد می‌شود، کفش را داخل جا‌کفشی می‌گذاریم و داخل امامزاده می‌شویم.

به محض ورود، لهیبی از خنکای خوش‌عطری از فضای داخل صحن به صورت برخورد می‌کند؛ اصلاً‌ قابل باور نیست که با فاصله تنها چند‌متر از فضای شلوغ و پرازدحام بازار، چنین فضایی با این آرامش و خنکا وجود داشته باشد. درست مثل اینکه پا را از مرز جهنمی به یک حریم بهشتی گذاشته‌ باشیم.

با داخل شدن به صحن امامزاده چهلتنان(ع)، بوی عطر عجیب و شدیدی تمام وجودمان را در‌بر می‌گیرد و آرامشی عمیق بر جان آدمی می‌نشیند؛ انگار که آدمی برای لحظاتی از این دنیا کنده شده و در سرای دیگری سیر می‌کند.

اما این بقعه و مکان، آستانه کدام امامزاده است که این‌طور تمام وجودت را در یک لحظه به تسخیر در‌می‌آورد و آب سرد و خنکی در کام تشنه جانت می‌ریزد.

تازه در این لحظه است که عطش دانستن از اصل و نسب این امامزاده در درونت زبانه می‌کشد و سراپا گوش می‌شوی که از امامزاده چهلتنان(ع) بشنوی.

دیری نمی‌گذرد که شرح مختصری از این امامزاده می‌شنویم: «زمانی که امام رضا‌(ع) با اجبار و اصرار مأمون عباسی راهی ایران و مرو می‌شود، 40 نفر از فرزندان و نوادگان امام موسی‌ کاظم‌(ع) نیز رهسپار ایران می‌شوند و به عشق دیدار حضرت ثامن‌الحجج مسیر مرو را در پیش می‌گیرند اما این طی طریق طولانی با شهادت امام رضا‌(ع) به دست مأمون همزمان می‌شود، از طرفی خبر حرکت این امامزادگان نیز به مأمون می‌رسد و او به یکی از عمال خود معروف به "سیاهپوش سمنانی " دستور قتل این 40 امامزاده را می‌دهد.

به این ترتیب بوده که این 40 فرزند از فرزندان امام هفتم شیعیان در یک شب به دست سیاهپوش سمنانی و به‌صورت یک‌جا و دسته‌جمعی به شهادت می‌رسند و سرهای مطهرشان از بدنشان جدا می‌شود و خون سرخ 40 امامزاده مانند رودی جاری می‌شود تا گواه مظلومیت شیعه و اهل بیت عصمت و طهارت باشد و کوس رسوایی و ستم سلسله جور عباسی و خلیفه سفاکی به نام مأمون».

اما حکایت به اینجا ختم نمی‌شود؛ سیاهپوش سمنانی دستور می‌دهد که بدن‌های بدون سر این 40 امامزاده را به درون چاهی بریزند و سر چاه را بپوشانند؛ تازه این جاست آنچه را که می‌شنوی پاسخ سؤال ابتدایی ذهنت می‌شود و منشأ آن حالت معنوی و عطر بهشتی که وجودت را در لحظه ورود به این امامزاده پر کرده بود را می‌یابی.

آری، محل چاهی که بدن‌های مطهر این 40 امامزاده در آن مدفون شده، همین بقعه فعلی امامزاده چهلتنان(ع) بازار تهران است.

این چه حکایت عجیبی است؛ یعنی همین بقعه و عمارت کوچک و آسمانی امامزاده چهلتنان(ع) بازار تهران که هم‌اکنون در آن نشسته‌ایم، محل دفن اجساد مطهر و بی‌سر 40 تن از فرزندان امام موسی کاظم(ع) است و به یک‌باره به زیارت 40 امامزاده آمده‌ایم؟!

با این توضیحات که توسط یکی از مسئولان اداره اوقاف تهران در مراسم پرده‌برداری از ضریح جدید امامزاده چهلتنان‌(ع) ارائه می‌شود با بخش کوتاهی از تاریخ و اصل و نسب امامزاده چهلتنان(ع) آشنا می‌شویم و در پاسخ این سؤال که منبع تاریخی سرگذشت این امام‌زادگان چیست؟ کتاب «بحرالانساب» مرحوم سید رضی را معرفی می‌کنند تا دیگر جای هیچ شک و شبهه‌ای در خصوص صحت و سقم این واقعه تاریخی در صفحه ذهن باقی نماند.

این آشنایی مختصر با امامزاده چهلتنان(ع) بهانه‌ای شد که بیشتر جویای پیشنه و کم‌وکیف ساخت بقعه و بارگاه این امامزاده شویم و اینکه چرا چنین امامزاده‌ای با این عظمت که 40 امامزاده را در قلب بازار تهران در خود جای داده، اینگونه باید مهجور و ناشناخته باشد و چرا باید بسیاری از کسبه بازار تهران نیز در جریان سرگذشت امامزاده چهلتنان(ع) نباشند و تنها مختصری مبهم از آن بدانند.

خلاصه این موضوع باعث می‌شود که در فرصتی دیگر، مجدداً سری به امامزاده چهلتنان بزنیم و به سراغ فردی برویم که سالیانی است در کنار این امامزادگان زندگی کرده و در جریان کامل ساخت این بقعه، بازسازی و موقوفات آن قرار دارد. آری این فرد «مهدی اربابی» از نوادگان «کربلایی محمدباقر تاجر تهرانی» است؛ کربلایی محمدباقر فردی از کسبه بازار تهران است که حدود 200 سال پیش برای نخستین‌ بار متوجه وجود چاهی شد که در آن 40 امامزاده مدفون هستند و بانی ساخت این امامزاده شد.

در گفت‌وگویی صمیمانه با "مهدی اربابی "، او از خوابی که جد بزرگشان ـ کربلایی محمد‌باقر تاجر تهرانی ـ می‌بیند برایمان می‌گوید و اینکه چطور شد که امامزاده چهلتنان(ع) شناخته و صاحب بقعه و بارگاه و موقوفات شد که خود حکایتی شنیدینی و جذاب دارد.


چاهی که رازی عظیم را فاش کرد

اما خلاصه جریان به این صورت بوده که . . .


(ادامه متن در ادامه مطلب )

ادامه مطلب ...